یسنایسنا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 27 روز سن داره

عشقم یسنا

دخترم 12 روزه هستش

دخترم یسنا امروز 12 روزه شده ماشاالله هزار ماشاالله روز به روز داره بزرگتر میشه قربونش برم   دخترم اینجا شبیه چینی ها شده   ای جونم امروز وقتی میخوابید همش دستشو جلو جشاش میگرفت فرشته کوچولوم با تلش ننه قمرم بخیمو هم نیم ساعت پیش کشیدن اووووووووووووووووووووووو یکمی درد داشت ...
30 آذر 1392

24/9

امروز روز ولیمه دخترمه تو این روز باباش هم رفت واسه دخترم شناسنامه گرفت اونم با چ بدبختییییییییییی میگفتن اسم یاسنا نمیدیم باید به جای یاسنا یسنا بگیریم به خاطر یه "آ" ناقابل کلی اعصاب خورد کنی داشتیم، آخرشم یاسنا ندادن یسنا دادن حالا اسم دخترم یسنا هستش ...
29 آذر 1392

19/9

صبح نمیدونم چ ساعتی بود با صدای خواهر شوهرم بیدار شدم که داشت دخترمو کنارم خوابونده و شیرش میداد منم چشامو باز کردم یکم چشام بهتر شده بود، یعنی فقط سایه میدیدم، صورت اونایی که میان مشخص نبود فقط میتونستم ببینم یه سایه سیاه میاد و میره اون موقع که بیدار شدم همش زور میزدم که دخترمو ببینم، پشت سر هم پلک میزدم، چشامو میمالوندم ولی نمیتونستم اون سایه کوچولو که کنارم خوابیده رو ببینم، دختر خوب گریه هم نمیکرد تا صداشو بشنوم فقط صدای خواهر شوهرمو میشنیدم که داشت مشخصات دخترمو میداد و میگفت شبیه خودمه، وقتی میگفت شبیه منه از یه طرف خوشحال میشدم که شبیه منه و از یه طرف ناراحت، چون میدونستم شوهرم بفهمه شبیه منه و شبیه خودش نیست ناراحت میشه و همش تو د...
29 آذر 1392

18/9 روز زایمان

ساعت 4 صبح سر درد عجیبی داشتم انگار که داشتن از دو طرف سرم با دریل سوراخ میکردن منم چون سرما خورده بودم فک کردم سر درد سرما خوردگیه زیاد اهمیت ندادم و تا خود صبح داشتم سرمو ماساژ میدادم اینم به جای این که خوب بشه همش بدتر میشد نگو که فشارم رفته بود بالا و منه احمقه کم تجربه نمیفهمم صبح ساعت حدود 7 جاریم اومد گفت بیا صبحانه بخوریم منم گفتم حالم زیاد خوب نیست اشتها ندارم واسم یه لیوان چای شیرین بیار اونم آوورد، چایی شیرینو که خوردم یک دقیقه بعدش سر گیجه گرفتم وقتی سر گیجه گرفتم یکم ترسیدم بعد زنگ زدم به جاریه بزرگم گفتم من حالم زیاد خوش نیست بیا اونم نیم ساعت بعد اومد تا جاری بزرگم بیاد سر کیجم شدید تر شد و همه چیو تار میدیدم. جاری بزرگم ک...
29 آذر 1392

درد زایمان

میدونید درد زایمان یعنی چی ؟؟  درد زایمان را از سخت ترین و شدیدترین دردها دانسته اند؛ دردی که ناچار برای به دنیا آمدن هر انسان، زنی تحمل می کند.  ...  یک انسان در حالت طبیعی می تواند تا ۴۵ واحد درد را تحمل کند.  ۴۵ واحد آستانه تحمل درد نامیده می شود و پس از آن سیستم عصبی بدن به صورت اتوماتیک برای حذف این فشار بر مغز روشی را متناسب با شرایط اتخاذ می کند که یکی از این روش ها می تواند بیهوشی و غش باشد.  جالب این که یک زن هنگام زایمان دردی معادل ۵۷ واحد را احساس و تحمل می کند. در واقع این میزان درد، معادل شکسته شدن همزمان ۲۰ استخوان است  بسلامتی تمام مادران ...
4 آذر 1392

دختر نازم

چرا نمی گشد مرا خدای چشم های تو میان آب و آتشم برای چشم های تو قسم به ساحت غزل دقیقه ای هزار بار دلم عجیب میکند هوای چشم های تو چقدر با ستاره ها به لحن آب و آینه شبانه حرف میزند به جای چشم های تو از آن شبی که دیدمت نشسته ام به پای دل به پای چشم های تو سکوت گاه گاه تو مرا شکنجه میدهد خدا کند که بشنوم صدای چشم های تو اگر چ شرم میکنم بگویمت که شاعرم ولی تمام این غزل فدایی چشم های تو ...
1 آذر 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عشقم یسنا می باشد